هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


بوی آسمان

بر چادر مشکیت نستعلیق مینویسم عشق را...

 وقتی حج حیا را به جا می آوری و طواف میکنیعشق را ...

بانو ! چه کرده ای که اینگونه چادرت بوی آسمان میدهد؟

فوق العاده بود :)))
ممنونم:)
تشکر از حضورتون
شنبه ۱۵ آبان ۹۵ , ۲۰:۰۹ محمد حسین صادقی
واقعا عالیییییییییییییییییییی 
خیلی قشنگه دستتون درد نکنه
واقعا لطفففففف دارید :)
خواهش میکنم
ممنون از حضورتون
:)))

:)
ممنون از حضورت
شنبه ۱۵ آبان ۹۵ , ۲۱:۳۴ علی محمدرضایی
فوق العاده
لطف دارید
ممنون از حضورتون
20
19.75 :))
ممنون از حضورتون
:)
:)
ممنون از حضورتون
به قول امروزی ها بیگ لایک
عالی بود
یعنی شما دیروز پریروزی هستید ؟ :))
لطف دارید
تشکر از حضورتون
خیلی ها اما برجام بر پا میکنند!
صلح و سازش تا به پای مرگ حیا و شرافت و انسانیت ...
متاسفانه شاهدش هستیم...
یا حق
چی بگم والا ...البته اقایون هم بی تاثیر نیستن:(
ممنون از حضورتون
الان پست در مورد چادر بود ..
یا در مورد بی تاثیر بودن تحریم ها؟! :)
آدم می مونه لایک کنه یا نه!! :))


امیدوارم چادری مسلک باشیم...
خخخخ در مورد چادر بود.
نه من سعی میکنم در مورد افتاب سوزان برجام و تحریم ها چیزی ننویسم :))
ان شاا...
ممنون از حضورتون
چادر ♡
:)
ممنون از حضورت
هر حجابی خوبی های خودش رو داره :)))
چادر حجاب برتره اما تنها حجاب نیست.
مانتویی باحجاب زیاده ، همینطور چادری بی حجاب.
ممنون از حضورتون

 وقتی حج حیا را به جا می آوری...........

حیا......

حیا.......


تشکر :)

بلی حیا ... حیا که نباشه با چادر هم باحجاب نمیشی:)
ممنون از حضورتون
احسنت...
:)
ممنون از حضورتون
+++
:)
ممنون از حضورتون
خیلی جمله زیبایی بود..........
غنچه ای تا هست پنهان در حجاب / می کند از او خزان هم اجتناب
لطف دارید.
:)
ممنون از حضورتون
چادر:)))) یا همون جا در..
بلی :)
ممنون از حضورتون
خیلی خیلی عالی بود...
تشکر
ممنون از حضورتون
دلتون بارونی
یعنی دلم گریه کنه؟ :))
ممنون از حضورتون
از دوستان چادریم همیشه خوبی دیدم، دوسشون دارم....
خدا رو شکر:)
ما هم شما رو دوست داریم:)
ممنون از حضورتون
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan