جمعه ۶ اسفند ۹۵
سلام
وبلاگ اقاگل چالش زبان مادری رو برگزار کرده و من هم شرکت کردم تا در حد توانم معرف زبان محلی شهرم باشم.
از
اونجایی که استان بوشهر از لحاظ گویش یکی از متنوع ترین استان هاست و حتی
زبان روستاهای اطراف شهرمون یا حتی بعضی بخش های دیگه ی شهرمون با هم خیلی
فرق میکنه در اولین قدم باید اسم شهرم رو رونمایی کنم:) ... اینجا گناوه است:)
اما متن بازگردانی شده ی چالش :
یکی از شاعرَل رَه وِر رییس دُزَل وُ یه دل سیری وَش تعریف کِه.
رییس دُزَل گو تا جومِشه در بیارِن و از وِلات صَحراش کُنن.فقیر بدبخت هم تو سرما لخت رَه.
تو رَه سَگَل دینداش اُفتادن؛ایخاس یه سنگی وَرداره و سَگَلِه دیر کنه اما زمین یخ زده بی و سنگ گیرش نومَه.
گو وووووی اینا د چه مردُمونین که سگلشونه ول کردنه و سنگله جمع کِردِنِه.
رییس دُزَل از تو اتاق دیدش و صداشه فهمی ؛ خَنِدس.
گو ای حکیم از مو یه چی بُخو. گو همی جومِه ی خومه بدینُم عامو، چی وَتون نَخاسُم.
ادم به خیر بقیه امید داره
مو خیره تونه نَخاسُم فقط جون خوتا شر نَرِسَن
رییس دُزَل دلش سیش سُوخت؛ گو تا جومِشه با یه قبای پوسی و چَن تِمن پیل بدنش تا وَرداره بِره.
پ ن 1:عنوان پست شعری از استاد مرحوم ایرج شمسی زاده است که در فلکه ی ورودی شهر نوشته شده.
پ ن2 : زبان ما به زبان لرهای بختیاری شباهت داره.
اینم فایل صوتیش با صدای زشت خودم:)