هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


یک روز معمولی بهمن‌ماه

هوا خیلی خوب است، نه زمستان است و نه تابستان، بوی بهار میدهد انگار، صدای جیک جیک گنجشک‌های نشسته روی شاخه‌ی شاه‌توت هم آتش لذتش را شعله‌ورتر می‌کند، خلاصه برای یک حالِ خوب، لااقل هوا مناسب است.

وارد آشپزخانه شدم، مادرم پشت ظرف‌شویی ایستاده است و برای خودش شعر‌ می‌خواند، صورتش غمگین و ته چشمانش نم اشکی نشسته است، گفتم:

 _چیه؟

_ هیچی! 

_نه بخدا بگو، باز چی شده؟

_ هیچی بخدا!

نگاه‌ش کردم، نگاه‌م کرد، خندید! 

گفتم: پس چرا داری لالایی می‌خونی؟ 

_لالایی می‌خونم؟ 

_نمیدونم! لالایی، شَروِه، هر چی که می‌خونی،نخون! یه چیز شاد بخون!

به سمتِ درِ اتاق رفتم، اما نه! باز دارد شروه می‌خواند، همان آهنگِ حزن‌انگیز جنوبی! ضَرب گرفتم روی کابینت و خودم شروع به خواندن کردم:

 اِشکله جونم، اِشکله ؛ اِشکله باغی، اِشکله ؛ چته بی‌دماغی؟ اشکله! 

بیو بریم شمال ولات قالی کنیم فرش، اشکله

قوریه سرخ و سفید، مَنقلِ پُر تَش، اشکله ... "

خندید، هر کاری کردم که همراهی کند، نکرد، می‌گفت" بلد نیستم"!

 برگشته‌ام به اتاق، مادر هنوز در آشپزخانه است و باز صدای شروه خواندنش می‌آید...


+ تولد یکی از دوستانم در راه است، به رمان‌های عاشقانه‌ی اینترنتی خیلی علاقه‌دارد!

 رمانی که تم عاشقانه داشته باشد (که برایش جذاب باشد) ولی مثل رمان‌های آبکی اینترنتی نباشد و خلاصه حرفی برای گفتن داشته باشد سراغ دارید؟ ( جیب ما را هم در نظر بگیرید لطفا:دی )

++ ناامیدی سایه پهن‌ کرده است وسط زندگی‌ام، نفس‌گیرم کرده است؛ اما هنوز هم باریکه‌های نور را دوست دارم!

هنوز هم موقع دیدن میوه‌ی پیوندی وسط آن همه پرتقال معمولی، شکستن تخم‌مرغ دو زرده، دیدن قاصدکی کنار پنجره یا سرخ شدن آسمان هنگام غروب دعا می‌کنم، نمی‌دانم اعتقاد و امیدش از کجا آمده است اما من هنوز هم گاهی به همین شعله‌های کوچک امید می‌بندم!

خدا مامانو حفظ کنه برات عزیزم. 
مامانا گاهی اوقات اینجوری تو خودشون فرو میرن.❤

نمیدونم رمان عاشقانه ایرانی خوب جز من او چی داریم واقعا. من او هم واسه کسی که رمان اینترنتی دوست داره خوب نیست...
امیدوارم دیوارا بریزن و باریکه نور تبدیل به یک عالمه نور بشه.❤❤
نوش جان قشنگم ❤
ممنونم عزیزم، همچنین‌ عزیزان خودت :*
میدونم ولی ناراحت کننده است.

خارجی و ایرانیش خیلی فرقی نداره، ولی فکر نمیکنم منِ او خیلی به سلیقه‌اش بخوره ، هر چند خودم خیلی دوستش داشتم :)

منم امیدوارم، ممنونم مهربون :*

از آخر به اول 
رمان اینترنتی عاشقانه سراغ دارم منتها تو گوشیم نیست تو سیستمه .
تازه مفتی هم بهت میتونستم بدم :))
ولی خب تو شهرمونه و فکر نکنم بتونم  به زودی به  دستت برسه تا اونموقع :|:))


سلام 

من بقیه متن رو بعد از اینکه استراحت کردم برمیگردم میخونم ایشالا :)



واران شوخی میکنی؟:)) میخوام هدیه‌ی تولد بدم، برم بگم shareit رو روشن کن برات کادو بفرستم ؟:دی
سلام!
باشه عزیزم :*
تولدش مبارک
من آثار جین آستین ور بهت پیشنهاد میدم مخصوصا غرور و تعصبش رو
ممنونم عزیزم :)
خوندمش، به نظرم میتونه پیشنهاد خوبی باشه :)
ممنون :*
لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد یا ویس و رامین رو براش بگیر. اگه شعر دوست نداره نثرشو بگیر.

پرتقالو با چی پیوند می‌زنن خونی میشه؟
راستش فکر میکنم اصلا به این مدل کتاب‌ها علاقه نداشته باشه، یعنی همون مدل رمان‌های عاشقانه‌ی امروزی علاقه داره :)

با انار :)
سلام
منظورتون از رمان اینترنتی رو متوجه نشدم! اما رمان های محمود دولت آبادی مثل جای خالی سلوچ یا سلوک رو پیشنهاد میکنم، همچنین رمان های جدیدتر از جوجو مویز (من پیش از تو - پس از تو) هم به تازگی بسیار مورد استقبال قرار گرفته که من مورد اول رو خوندم..
اون ترانه محلی هم که برای مادر محترم (خدا حفظشان کند) خواندید بامزه بود! لطفاً زیرنویس بفرمائید و بفرمائید به چه زبان یا گویشی هست..
پرتقال توسرخ ها هم بسیار جلوه نمایی می کند :)
با آرزوی بهترین ها...
سلام 
من چون خودمم زیاد خوندم در توضیحش میتونم بگم معمولا رمان‌های عاشقانه‌ی خیالی که همیشه یه پسر و دختر (که معمولا یکی یا دوتاشون پولدار هستن) قشنگ و ایده‌آل توشون هست، و مثلث عشقی هم در داستان شکل میگیره :/
متاسفانه هیچ کدوم از کتابهایی که گفتید رو نخوندم، جای خالی سلوچ عاشقانه است؟ من پیش از تو رو بگیرم دلم نمیاد کادو بدم، اخه خودم پیداش نکردم که بخونم:))
ترجمه‌اش کنم یعنی؟ اشکله(یا هشکله) معنی خاصی نداره و صرفا یه آواست برای هماهنگی شعر، بی‌دماغی یعنی بی‌حوصله‌ای، ولات یعنی روستا، تَش هم یعنی اتش .
شعرش بوشهریه و به زبان بوشهری :)
متشکرم :)

+[ اِشکله ] اینجا میتونید شعر کاملش رو بخونید :)
از این رمان زردا دوست داره یعنی؟
بهترین رمان زردی که تا حالا خوندم «غزال» عطیه امیرجهادی بوده.

+غیر زردم اگه بخوای، سووشون خوبه. روون و ایرانی و فاخر هم‌زمان.
زرد؟ نمیدونم زرده یا صورتی ولی خلاصه رمان عاشقانه دوست داره:)
نخوندمش متاسفانه :)

+ سووشون خوبه‌ها ولی میدونم علاقه‌ نداره :)

عاقا یه سوال، فونت وبلاگت ایران‌سنسه؟
نه عزیزم، ساحله :)
این جملت خیلی حرف داشت:حداقل برای یک حال خوب، لااقل هوا مناسب است…

حال دلت خوب:)
اوهوم... خوبه که یکی دقت کرد به جمله‌اش :)

ممنونم عزیزم :*
ما هم به همین شعله های کوچک امید می بندیم .. اگه پرتقال خونی تو خونه نداشتم غش می کردم می مُردم خونم می افتاد گردنت .. شانس آوردی که داشتم :))))

دلت شاد ^__^
پس خوبه، گاهی فکر‌ میکنم دیونه‌ام که با این چیزها امیدوار میشم :/
پس خدا رو شکر که داشتی :))

ممنونم عزیزم، همچنین :*
+ یادت باشد :)
بنا به یک سری دلایل کتاب‌هایی با تم مذهبی رو نمی‌خوام بهش هدیه بدم :)
سه شنبه ۹ بهمن ۹۷ , ۰۲:۲۳ سرباز کوچولو ...
سلام 
خدا مامانت رو حفظ کنه همه مامانا اینجورین 
رمان عاشقانه مهدوی رمان ادموند عالیهههه قیمتش هم خوبه واقعا رمانیه که منی که به شخصه خیلی تا حالا رمان خونده بودم قبولش دارم
سلام عزیزم :)
ممنونم عزیزم، همچنین مادر خودت رو :*
این رمان رو برای خودم میخرم چون به نظر کتاب جالبیه( راجع‌بهش خوندم)، ولی به جناب بیدل هم گفتم، کتابی با تم مذهبی رو نمیخوام بهش هدیه بدم :)
سلام سلام.
همین رمان من پیش از تو یه رمان عاشقانۀ خوبه؛ ولی خب سی به بالاست قیمتش. یا حتی روی ماه خدا را ببوس جناب مستور که از لحاظ قیمتی هم مناسبه.  یه کتاب دیگه هم هست به اسم پنجشنبۀ فیروزه‌ای که اونم عاشقانۀ مدل اینترنتی داره و مطمئنم خیلی دوستش داره چون کلاً برابری می‌کنه با عاشقانه‌های اینترنتی. قیمتش فکر کنم ۲۷ و اینا باشه و شاید گرون. ولی من بودم همون روی ماه خدا را ببوس رو می‌خریدم چون هم یه کتاب آبرومند می‌خونه و هم عاشقانه و قیمت مناسب.

+ من همیشه می‌گم خانم‌های جنوبی و خانم‌های لر همشون انگار با غم زاده شدند. اصلاً توی صداشون و توی نگاهشون یه غمی موج می‌زنه.
ان‌شاءالله خدا همۀ مامان‌ها رو حفظ کنه (:

سلام :)
خب هر سه کتاب رو نخوندم :) من پیش از تو رو بگیرم هدیه نمیدم چون خودم دنبالش گشتم اینجا پیدا نکردم:)) پنج‌شنبه‌ی فیروزه‌ای قیمتش بد نیست، ولی خب اگه روی ماه خداوند را ببوس مستور خوب باشه قاعدتا مناسب‌تره ، موضوعش عاشقانه‌ی جذابه ؟:)

+آره، اکثر مردم‌ها چند بیت از فایز؛ شاعر محبوب جنوبی، رو از بچگی حفظن و فایز غم داره!
ان‌شاءالله :*
این جا که قشنگ زمستونه ((:
منم گاهی مامانم رو اینجوری می بینم میرم اینقدر ماچش میکنم و تو بغلم فشارش میدم که میخنده و بعدش باهام حرف میزنه راجع به چیزی که تو دلشه...
(:
راجع به رمان اینترنتی هم اطلاعی ندارم متاسفانه...
اینجا از دیشب تا صبح ساعت ۱۰ بارون بارید، ولی هوا سرد نیست ، فقط گاهی درجه‌اش کم‌ و زیاد میشه :)
منم همینطورم ، ولی گاهی هم جواب نمیده این روشا :/

:**
+ خوشحالم که کامنتت رو دیدم عزیزم :*
هوا که اینجا بد طوفانی شده
اینجا هم باد بود چند روز ، دیشب تا صبح هم بارون بود ولی الان آرومه :)
سه شنبه ۹ بهمن ۹۷ , ۱۲:۵۱ قیمت لوستر سقفی
عالی بود خیلی حس خوبی بهم داد.
خدا رو شکر :)
حیف ... :)
خودم امانت گرفتم و هنوز نخوندمش :/
سه شنبه ۹ بهمن ۹۷ , ۲۰:۰۷ سرباز کوچولو ...
فداتبشم 💙
کتاب ادموند خواستی بخری هر دو جلدشو بخر منکه خیلی دوستش دارم 
قربانت :*
حتما، ممنون بابت معرفیت :)
کارتون عالی بود
:)

سلام. قلم خیلی خوبی داری. ممنون از به‌اشتراک‌گذاری روزمره‌نویسی‌هات :)

ممنونم :)
خواهش میکنم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan