هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


حتی از خودم :))

امروز ۱۶ شهریور ماه، روز بلاگستان فارسی بود.
خواستم به مناسبت امروز، از همین تریبون، از یک‌سری دوستان تشکر کنم.
اولین تشکر رو تقدیم می‌کنم به همه‌ی دوستانی که تو این سال‌ها مدام پست‌های مرگ بلاگستان، وبلاگ‌نویسی مرد و ... رو منتشر کردن و دغدغه‌های دیگران رو به باد سخره گرفتن؛ ممنونم که وقت گران‌بهاتون رو صرف غصه خوردن برای دیگران کردید، صرف غصه‌ی دغدغه‌ نداشتن دیگران [ که آخرش هم ما نفهمیدیم اصل دغدغه‌ی خیلی‌هاشون چی بود اصلا]!
ممنونم از دوستان عزیزی که مجاهدانه تو تمام وبلاگ‌ها کامنت گذاشتن و از نداشتن دغدغه‌ صحبت‌ها کردن، اهدافمون رو از نوشتن پرسیدن و باعث شدن یک‌ روزِ تمام ذهنمون رو درگیر پیدا کردن یک دلیل خفن کنیم!
ممنونم از کسانی که از هیچ تلاشی در راستای توهین، ازار و ناراحت کردن بقیه کوتاهی نکردن و با رفتارهاشون هر روز بعضی‌ها رو دلسردتر و دورتر از این مکان کردن، شماها واقعا آزمون صبر بودید برای خیلی‌ها :))

اما تشکر ویژه‌تر و کامل‌تر رو تقدیم می‌کنم به دوستانی که همه‌ی این‌ موضوعات رو دیدن، خوندن اما همچنان می‌نویسید، نامهربونی‌ها رو می‌بینن اما فضای وبلاگ اونقدر براشون دوست داشتنیه که چشم به روی دلخوری‌ها می‌بندن.
 می‌نویسن، از اعماق قلبشون، از لایه‌های مختلف ذهنشون، از دغدغه‌هاشون، دغدغه‌هایی که برای خودشون بزرگ و با ارزشه، از احساسات پاک و دست‌نخورده‌شون که خط به خطش رو با صداقت و ظرافت ثبت می‌کنن و هر پست، بیشتر از پست قبل تلاش می‌کنن که بهتر بنویسن؛ کسانی که دغدغه‌ی نوشتن و خوب نوشتن همیشه همراهشون بوده.
 به عنوان یه مخاطب، به عنوان یه بلاگر، به عنوان کسی که هر روز یکی از مردم آبادیش میرن و ترس متروکه شدن، ترس فرو ریختن، ترس نیست شدنِ فضایی که دوستش داره رو با وجودش حس می‌کنه، از همه‌ی شماهایی که هنوز هستید، هنوز می‌نویسید و چراغ خونه‌هاتون رو تو این ولایت روشن نگه می‌دارید و امید میشید برای بقیه‌ی هم‌سایه‌هاتون تشکر می‌کنم :)
ممنونم! بابت بودن تک‌تک‌تون ممنونم، الهی همیشه باشید و چراغ‌هاتون روز به روز بیشتر خودنمایی کنه :)

(: منم ممنونم و مبارک باشه!. 

مبارک همه‌مون باشه *_*

حتی از خودم ، یعنی حتی از خودت هم تشکر میکنی؟

آره دیگه :دی

چقدر متنت به دلم نشست فرشته.

اون عده که دغدغه هامون رو یادمون انداختن که چقدر بیخوده و به قول تو باعث شدن دنبال یه دلیل خفن باشیم از همه ویژه جای تشکر داره:|

خوشحالم که حرف دلتون رو زدم پس :)
:/
 من واقعا با یه کامنت نصف روز رو صرف فکر کردم به دغدغه و یافتن یه دلیل خفن کردم اما بعد فهمیدم که منم یه آدم معمولیم با هزارتا دغدغه‌ی مختلف که بعضی‌هاش رو نوشتم و بعضی‌هاش رو نه، اما هدف اصلیم خود نوشتنه، نوشتن از چیزهایی که باید بنویسم، هدفی بزرگ‌تر از این؟

چقدر خوب گفتی فرشته ^__^

کاش این متنت رو سنجاق میزدن یه جایی ، همه میدیدن و میخوندن . این که روزمره نویسی بی ارزش نیست و این که فرصت نوشتن رو از بقیه سلب نکنیم ....

ممنونم ازت بابت حس خوبی که منتقل کردی♥️

مرسی جانم :)
اخه همش روزانه‌نویسی هم نیست، تیرشون حتی به کسایی که غیر روزانه نویسن هم خورده.
من نمیگم همه‌ی روزانه‌نویس‌ها خوب مینویسن، بلکه میگم با لحن درست باید بهشون گفت جوری که به فکر اصلاح بیوفتن نه کلا بستن و رفتن.
کاش یاد بگیریم که درست نقد کنیم و نخوایم با توپ و تانک و تحقیر و توهین بقیه رو نقد کنیم به جای اینکه بهشون کمک کنیم بهتر بنویسن.
قربانت، خوشحالم که چنین حسی داری :*

مبارکه هم ولایتی ...!

 

من به وبلاگی های بیان میگم؛ تمدن پشت کوه

ممنونم :-)

چرا پشت کوه حالا؟ :))
دوشنبه ۱۷ شهریور ۹۹ , ۱۰:۰۰ منتظر اتفاقات خوب (حورا)

ان‌شاالله که همیشه باشی و خوب بنویسی:-)

ممنونم حورا جان، ایشالا که بتونم روزی خوب بنویسم :)

من شخصا متعلق به همه‌ام، قابلی ندارم اصلا:))

قربانت، صاحابت قابل داره اصلا :دی

از منم تشکر کن بدون دلیل :دی

عزیزم، ازت متشکرم که هدر وبلاگت جوریه که تو گوشی من پیدا نیست، خیلی زحمت کشیدی واقعا :)))

واقعا پست بجایی بود :) 

ممنونم :)

گویا حرف دل همه بوده :)
خواهش میکنم سین دال عزیز :)

چون از ابتذال مدرن شهری دوره ... !

فکر کنم بستگی داره ابتذال رو چی معنی کنیم، تو هر فضایی یک سری محتوا هست که میتونه معنای ابتذال بده اما خب قبول دارم که تو وبلاگ کمتره.

هرچند می‌دونم مخاطب هیچ کدوم اینا من نبودم ولی مرسی از تشکر و تبریک و اینات! D:

به جز اون تشکر‌های اولش؛ بقیه، همش رو میتونی به خودت بگیری :))
+ ۱۰۰ تومن میشه :دی

منم از تو متشکرم بابت نوشتن این پست :)) 🌸

قربانت :**

یعنی روز بلاگسان فارسی داریما...

اما روز پسر نداریم!

نکته‌ی ظریفی بود :))
روز میخواید چکار حالا؟ شما که همیشه روزتونه :دی

خونه شما خیلی خونه خوبیه، خونه ما فقط ۱۲ آذر (روز جهانی معلولین) تبریک شنیده میشه :)

اونم خوبه به نظرم، مهمه اینه که یک روز تبریک گفته بشه :)

من عاشق وبلاگ و وبلاگ خونی هستم.. 

منم از شما ممنونم به خاطر این متن زیبای عمیق ... 

قلمتون سبز و مانا... 

باشید و بنویسید و بخونید ان‌شاءالله :)
خواهش میکنم و ممنون :)

فقط اونی که می‌پرسید هدفتون از نوشتن چیه؟:)))

یعنی قشنگ نصف روز داشتم فکر میکردم :|||

خیلی زیبا

ممنون
لحن مثبت و امیدوارکننده ای داشتید
خوشحالم که اینطور بوده :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan