جمعه ۲۱ شهریور ۹۹
معشوق پاییزی من، سلام!
حال که این نامه به دستت میرسد احتمالا صبحِ روز جمعه است و تو از دیدن نامهام ذوقزده و غافلگیر شدهای. [از صمیم قلب امیدوارم که اینطور باشد]
دیروز به علت مشکلات آب و هوایی و باران شدید پیشبینی نشده، همهی پروازها کنسل شده و تمام نامهها با یک روز تاخیر به دست صاحبانشان رسیده است.
دو، سه روز قبل، در صندوق کوچکی، حاوی وسایل قدیمی که با خود از ایران به یادگار آورده بودم، سیدی کهنهای پیدا کردم. وقتی آن را در دستگاه پخش قرار دادم خاطرات سالهایی دور و دراز مقابل چشمانم رژه رفت.
سیدی را به همراه دنیایی از خاطرات مشترکمان و به انضمام دلتنگی بیحدی، در پاکت نامه قرار دادهام؛ امیدوارم بعد از شنیدن آن خاطرات روزهای خوب گذشته در ذهنت تداعی شود.
+ همه شب سجده برآرم که بیایی تو به خوابم ... و در آن خواب بمیرم که تو آیی و بمانی