چهارشنبه ۷ شهریور ۹۷
چهارشنبه ۷ شهریور ۹۷
دوشنبه ۵ شهریور ۹۷
به خانمش گفته بود "اگه رفتی سونوگرافی و معلوم شد دختره یه راست برو خونهی بابات!" اول گمان میکردم شوخی بیمزهای بیش نیست ولی بعد معلوم شد کاملا هم جدیست.
هربار پرسیدند" فلانی دوست داری بچه چی باشه؟" میگفت "پسر باشه،دو سر باشه" و میخندید.
آخر هم همین شد، بچه که به دنیا آمد ۴ کلیه داشت که هیچکدام هم درست کار نمیکرد، از همان اول قلبش سوراخ بود، تا همین امروز که ۷،۸ ساله است دوبار عمل کرده و اینبار دفعهی سوم است، چشمش هم درست نمیبیند بردند دکتر گفت شمارهاش ۷،۸ است و عینک ته استکانی شد همراهش ...
پن۱: قبلا فکر میکردم اینها مربوط به نسلهای پیش است، نسل همان که بعد از داشتن سه دختر دوباره ازدواج کرد بخاطر نداشتن منگولهی پای تابوت، اما حالا میفهمم جاهلیت هیچ وقت نمیمیرد ، فقط رنگ و لعابش تغییر میکند.
پن۲: خاله میگفت بخاطر اینکه تمام فرزندانم پسر هستند همیشه شاکر بودم اما خب گاهی ته دلم میگویم خوش به حال مادرت، دختر همدم و مونس پدر و مادر است.
پن۳: خواستم عکس بچگیهای خودم رو بذارم ترسیدم چاقویی، چیزی دستتون باشه:D
پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
میگن آدمها رو از روی آهنگهایی که مدام و توی خلوت خودشون میشنون هم میشه شناخت، با این حساب من این روزها باید یه دائم الخمر باشم! که همش داره آهنگ "سلام من به تو یار قدیمی ؛ منم همون هوادار قدیمی..." از هایده رو میشنوه و باز دوباره و دوباره و دوباره ...
میگن مستی گناهه به انگشت ملامت
باید مستها رو حد زد به شلاق ندامت
سبوی ما شکسته درِ میکده بسته
امید همهی ما به همت تو بسته ...
+ شما چی میشنوید این روزها ؟
سه شنبه ۳۰ مرداد ۹۷
جمعه ۲۶ مرداد ۹۷
سه شنبه ۲۳ مرداد ۹۷
۱) خانمه تو تلویزیون یه ظرف بزرگ رو برداشته اورده میگن این چیه؟ میگه من همیشه مشکل نگهداری رب داشتم، از وقتی ربی خریدم دیگه راحت شدم!
من ۵ ساله آشپزی یاد گرفتم، خواهرم ۲۰ ساله اشپزی میکنه و مادرم حدود ۴۰ سال، خدا شاهده تا حالا هیچ وقت مشکل نگهداری رب نداشتیم، البته هنوز از بیبی نپرسیدم، شاید مثلا بیبی در طول این ۶۰ سال یه بار به مشکل برخورده باشه!
شما چطور؟ آیا از مشکل نگهداری رب رنج میبرید؟! :))
۲) خانمه یه چاقوی مخصوص کشتن گاو گرفته دستش و یه سیبزمینی هم گذاشته زیرش، هی چاقو رو فشار میده و هی بیشتر اخم میکنه،اخر سر هم عرقش رو با دست خشک میکنه و باز دوباره به کارش ادامه میده!
خواستم بگم عزیزم اونی که شما دست گرفتی مخصوص تکه پاره کردن شیر و ببره نه سیب زمینی بخت برگشته، پیشنهاد من به شما اینه که حتما اول یه دورهی فشردهی آموزش سرخ کردن تخم مرغ ببینید بعد بیاید سراغ سیبزمینی! :))
۳) چند وقت پیش تلویزیون کارخونهی تولید رب و مزارعشون رو نشون میداد، بعد گوینده میگه حتی با وجود افزایش دوبرابری قیمت گوجه در بازار ما در دو سال گذشته هیچ افزایش قیمتی نداشتیم! خب عزیزم این نشوندهندهی کاردرستی شما نیست، بیا توضیح بده بگو در دو سال گذشته به جای گوجه چی تو اون ربها ریختی که افزایش قیمت گوجه تاثیری روش نداشته؟! حتی اگه گوجهها رو هم از مزارع خودت برداشت کرده باشی بازم نمیشه افزایش قیمتهای دو ساله تو بازار هیچ تاثیری روی شما نداشته باشه مگه اینکه از جای دیگه تاثیرات رو کم کرده باشی!
۴) جایزهی تبلیغ برتر هم میرسه به تبلیغ اینترنت ایرانسل، پسره و دوستش میخوان فیلم دانلود کنن، دوستش میپرسه خیلی طول میکشه؟ پسره میگه نه! بعد نشون میده پسرها پیر شدن و هنوز دانلود نشده.
یعنی خدا رو شکر که غذا رو نمیشه از اینترنت دانلود کرد، وگرنه با سرعت اینترنتهای ما نون خشک هم بهمون نمیرسید :))
شنبه ۲۰ مرداد ۹۷
ساعت حدود دوازده ظهر است،آفتاب سوزان مرداد مستقیم میتابد و هر جانداری را بیجان میکند ،از خیابان وارد کوچه میشوم. جلوتر چشمم به اوستا نماکاری میافتد که دیوار بیرونی منزل همسایه را سرامیک میزند ، چفیهای را دور موهایش بسته و لباسهای نازکش غرق در عرق خیسِ خیس است.
موتور پسر همسایه از کنارم میگذرد و در سمت دیگر کوچه، جلوی منزلشان میایستد؛ صدای مکالمهیشان از دور به گوشم میرسد.
[پسر همسایه از دور فریاد میزند]_کار کردن تو ای گرما حرومه(حرام) والا، پیلی(پول)که تو ای گرما در بیاری هم حرومِ حرومه بخدا!
[اوستا نماکار از سمت دیگر کوچه میگوید]_ زن و بچه داری؟!
پسر همسایه که صدای اوستا را درست نشنیده میپرسد: چه ؟
_میگم زن گرفتیه؟
میان اوستا و پسر همسایه رسیدهام ، با دستمال کاغذی عرقهای نشسته روی صورتم را پاک میکنم، عینک آفتابی را کمی بالاتر میآورم تا بتوانم راحتتر اوستا را ببینم!
_ نه!
[اوستا نگاهی به من میاندازد و لبخند کمجانی میزند]_هی... همی زن و بچه نداری که ایطوری میگی نه؛ زن ، زن ، زن ...
پنجشنبه ۱۸ مرداد ۹۷
《 فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ 》
"پس هر که هموزن ذرهاى نیکى کند [نتیجه] آن را خواهد دید"
سه شنبه ۱۶ مرداد ۹۷
خوب یادم هست از همان کودکی از اینکه کسی اسمم را کج یا خلاصه کند بدم میآمد، مثلا همان موقعهایی که فرشته را از روی محبت یا صمیمیت "فری" یا بقیه از روی شوخیهای دوستانه "فرشتو" یا "فَرو" میگفتند احساس خوبی نداشتم ؛ یادم نمیآید به فری گفتنها، با وجودم دوست نداشتن، واکنش خاصی نشان داده یا گفته باشم که مرا اینگونه خطاب نکنید اما به فرو و فرشتو همیشه با شوخی یا عصبانیت واکنش نشان میدادم تا مبادا عادت شود و بماند، تا جایی که امروز تقریبا همه میدانند که نباید مرا فرشتو یا فرو خطاب کنند وگرنه ناراحتیام را در پی دارد!
متاسفانه در نواحی ما تا حدود زیادی مرسوم است که اسامی اشخاص را درست ذکر نمیکنند و یا به عبارتی اسامی را کج میکنند مثلا اسم زیبای مریم را مَرو یا مریَمو و نام مبارک علی را علو خطاب میکنند!
دقیقا نمیدانم از کی اما فکر میکنم از همان زمانی که فهمیدم چقدر به نامم حساسم قانون "اسم مردم رو درست بگید" را در خانه اجرا میکنم، فرقی نمیکند فرد مقابلم چه کسی باشد پدر یا مادر یا خواهر و برادر، در هر صورت متذکر میشوم که اسم کسی را کج نکنید همانطور که دوست ندارید کسی اسم شما را کج کند، اما در طول این یکی ، دو سال به نکات جالبی هم پی بردم.۱) اسامی خیلی از افراد کج جا افتاده است! مثلا همسایهی ما سردار نام داشت (خدایش بیامرزد) اما همه او را سردارو صدا میکردند و پسرش جواد را جوادو، وقتی علت را جستجو کردم به این جواب رسیدم "خودشون (خانوادهاش) هم بهش همین رو میگن، وقتی خودشون میگن خب مردم هم همین رو میگن"! یا دیگری که اسمش سیامک است و از همان بدو تولد خانوادهاش او را "سیُو" خطاب کردند و حالا هیچ کس سیامک را به زبان نمیآورد و حتی خیلیها اسم صحیحش را نمیدانند! وقتی در خانواده حرمت اسامی و اشخاص حفظ نشود و خودمان برای خودمان یا نزدیکانمان احترام قائل نشویم انتظار داشتن از دیگران سخت است!
۲) دخترها و البته بیشتر پسرها در جمعهای دوستانه اسامی دوستانشان را کج میکنند، مثلا محمد را ابتدا مَمَد و وقتی کمی صمیمیتر شدند یا برعکس بحثی بین آنها پیش آمد آن را مَمَدو خطاب میکنند به همین طریق حسین که حسینو و حسن که حسنو یا زهرا که زَهرو و فاطمه که فاطو* خطاب میشوند و سپس این خطابها از جمعهای دوستانه خارج شده و وارد اجتماع میشود و در بسیاری از موارد برای همیشه روی فرد باقی میماند. از همان ابتدا نسبت به تلفظ صحیح اسمتان واکنش نشان دهید تا گرفتار عواقب بعدی آن نشوید.
* فاطمه را هرگز فاطو خطاب نکنید، پیامبر به فاطمه و حرمت آن بسیار تاکید داشتهاند.
۳) متاسفانه بعضی از اسامی کج بودنشان عادی شده است! مثلا ممد و علو و فاطو و زهرو در جامعهی ما جا افتادهاند و دیگر کمتر کج شدهی این اسامی را بد میدانند!
نکته: بعضی از اسامی و القاب و ... در زبان عامیانه دچار فرسایش شدهاند! مثلا کربلایی که کَل یا مشهدی که میش گفته میشوند یا مثلا ابراهیم که ابریم جا افتاده است خارج از قاعدهی کج کردن هستند.
پنجشنبه ۱۱ مرداد ۹۷
عادت کردهام ، دیگر عادت کردهام شبهایی که غمگینم، نگرانم، ناراحت یا عصبانیام خوابش را ببینم.
شبِ بدی را سپری کرده بودم و با چشمان اشکآلود سر روی بالش گذاشتم، طبق معلوم میانش رسید و امضایش را زیر خوابم زد؛ صبح در نگاهِ آینه به خودم خیره شدم و حاصل خوابِ نصف و نیمهی دیشب را در پلکهای ورم کرده و سردرد منزجر کنندهام دیدم، آرام شروع به زمزمه کردم و از آینه دور شدم، ظرفها را شستم، پیازهای خرد شده را روی اجاق گذاشتم، برای بار صدم زیر لب زمزمه کردم، وسط سرخ کردن سیب زمینیها صدایی از پشت سرم بلند شد، با عجله اشکهای غلتیده روی گونههایم را پاک کردم.
_ چی میخونی؟
مکث کردم، صدای گرفته و بغض کردهام را که گویی از وسط چاهی عمیق به گوش میرسید بلندتر کردم :
یادم نمیکنی و ز یادم نمیروی ... یادت بخیر یار فراموشکارِ من !
باز کن پنجرهها را که نسیم
روز میلاد اقاقیها را
جشن میگیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!
همهی چلچلهها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیهی جشن اقاقیها را
گل به دامن کرده است!
باز کن پنجرهها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟
هیچ یادت هست
توی تاریکی شبهای بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینهی گلهای سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟
حالیا معجزهی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمنزار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچهی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقیها
جشن میگیرد!
خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجرهها را
و بهاران را باور کن...
روز میلاد اقاقیها را
جشن میگیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!
همهی چلچلهها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیهی جشن اقاقیها را
گل به دامن کرده است!
باز کن پنجرهها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟
هیچ یادت هست
توی تاریکی شبهای بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینهی گلهای سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟
حالیا معجزهی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمنزار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچهی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقیها
جشن میگیرد!
خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجرهها را
و بهاران را باور کن...
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آرشیو مطالب
-
مهر ۱۴۰۳ ( ۱ )
-
مرداد ۱۴۰۳ ( ۱ )
-
تیر ۱۴۰۳ ( ۱ )
-
فروردين ۱۴۰۳ ( ۱ )
-
بهمن ۱۴۰۲ ( ۱ )
-
شهریور ۱۴۰۲ ( ۲ )
-
تیر ۱۴۰۲ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۲ ( ۱ )
-
فروردين ۱۴۰۲ ( ۳ )
-
اسفند ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
بهمن ۱۴۰۱ ( ۲ )
-
دی ۱۴۰۱ ( ۲ )
-
آبان ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
مهر ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
شهریور ۱۴۰۱ ( ۲ )
-
مرداد ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
تیر ۱۴۰۱ ( ۳ )
-
خرداد ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
فروردين ۱۴۰۱ ( ۲ )
-
اسفند ۱۴۰۰ ( ۵ )
-
بهمن ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
مهر ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
شهریور ۱۴۰۰ ( ۴ )
-
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
تیر ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
فروردين ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
اسفند ۱۳۹۹ ( ۲ )
-
بهمن ۱۳۹۹ ( ۴ )
-
آذر ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
مهر ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
شهریور ۱۳۹۹ ( ۶ )
-
مرداد ۱۳۹۹ ( ۵ )
-
تیر ۱۳۹۹ ( ۴ )
-
خرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
فروردين ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
اسفند ۱۳۹۸ ( ۱ )
-
بهمن ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
دی ۱۳۹۸ ( ۳ )
-
آذر ۱۳۹۸ ( ۲ )
-
آبان ۱۳۹۸ ( ۵ )
-
مهر ۱۳۹۸ ( ۶ )
-
شهریور ۱۳۹۸ ( ۵ )
-
مرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
تیر ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
خرداد ۱۳۹۸ ( ۶ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۸ )
-
فروردين ۱۳۹۸ ( ۱۴ )
-
اسفند ۱۳۹۷ ( ۹ )
-
بهمن ۱۳۹۷ ( ۸ )
-
دی ۱۳۹۷ ( ۷ )
-
آذر ۱۳۹۷ ( ۶ )
-
آبان ۱۳۹۷ ( ۱۱ )
-
مهر ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
-
شهریور ۱۳۹۷ ( ۱۱ )
-
مرداد ۱۳۹۷ ( ۱۲ )
-
تیر ۱۳۹۷ ( ۱۲ )
-
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۶ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۱۴ )
-
فروردين ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
-
اسفند ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
-
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
-
دی ۱۳۹۶ ( ۸ )
-
آذر ۱۳۹۶ ( ۱۱ )
-
آبان ۱۳۹۶ ( ۱۵ )
-
مهر ۱۳۹۶ ( ۱۶ )
-
شهریور ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
-
مرداد ۱۳۹۶ ( ۱۵ )
-
تیر ۱۳۹۶ ( ۱۴ )
-
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱۲ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۹ )
-
فروردين ۱۳۹۶ ( ۷ )
-
اسفند ۱۳۹۵ ( ۳ )
-
بهمن ۱۳۹۵ ( ۳ )
-
آذر ۱۳۹۵ ( ۳ )
-
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
-
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
-
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
-
مرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
-
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۳ )
-
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
-
شهریور ۱۳۹۴ ( ۴ )
نویسندگان
پیوندها