هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


خب طبیعی است...

روزگاریست همه عرض بدن می خواهند


همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند


دیو هستند ولی مثل پری می پوشند


گرگ هایی که لباس پدری می پوشند

انچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند

عشق ها را همه با دور کمر می سنجند

خب طبیعی است که یک روزه به پایان برسد

عشق هایی که سر پیچ خیابان برسد...





میلاد امام عشق مبارک

چندیست هوای چشم من بارانیست

هر خشت دلم بیانگر ویرانیست

بیماری دوری از خراسان دارم

تجویز پزشک من حرم درمانیست

××××××××××××××××××××××××××××××

میلاد مسعود امام رضا (ع) مبارک


دوستان مبارک باشه :)

سلام

دوستان عزیز تبریک میگم به هممون به خوشی و میمنت استفاده کنیم.

بعد از حمایت های مالی و پشت پرده (برای جلوگیری از ریا البته) از شبکه های بسیار اموزنده ی دینی همچون کلمه ی فارسی(با اعتقادات بسیار محکم مذهب شریف و مسلمان دوست وهابیت) در ماهای اینده شاهد رونمایی از شبکه ی وزین و پرمغز و عربستانی هستیم که کشور دوست و برادر عربستان السعودی به زبان فارسی برامون پخش خواهد کرد.

البته از همون ابتدا نیت خیر خواهانه ی خودشون رو اعلام کردن و فرمودن که قصدشون مخالفت یا ضدیت با ایران نیست که خدایی نکرده گمان بدی پیدا نکنیم قطعا هدف خدمت به ایران و اسلام است و بس.

قطعا همه ی ما در سالهای گذشته و خصوصا اخیر زحمات برادر عربستان رو برای بقای اسلام و نشان دادن چهره ی رحمانی و مهربان اسلام در قالب گروه عزیز داعش مشاهده کردیم و از نیت خیر این برادران دینیمون اگاه هستیم.

احتمالا این جهادگران پرتلاش که در سوریه؛ یمن؛ عراق و تا حدودی بحرین دارن بدون هیچ چشم داشتی منجفر(منفجر :) ) میشن یا از دیگر برادرانمان با گلوله و موشک و ... پذیرایی میکنن به رسانه خواهند امد تا از دلاوری ها و شجاعت هاشون برای ما روایت ها بگن یا از جهاد بزرگشون یعنی جهاد نکاح برامون تعریف کنن تا فیضمون به اوج برسه.

برنامه ی کودک هم حتما دارن که اموزش مهارت های دلاوری چون سربریدن، تجاوز به نوامیس ، غارت و ... خواهد داد.

امیدواریم بتونیم حداکثر بهره رو ببریم و با کوله باری از اعمال نیک و نیت های خالص راهی قبر و سرای اخرت بشیم.

چه بسا که جوانانمون هم به راه الهی منجفر شدن هدایت بشن و در کوچه و خیابان شاهد اسلام ناب عربستانی باشیم.:(

پ ن 1 : هرگونه گمان بد به این برادران دینیمون حرام است.(ایت الله قلابی فرشته:) )

پ ن2 : از امروز بهتر است بیشتر بخوابیم که برادرمان عربستان و حامیانش انگلیس و امریکا و خصوصا برادر کودک دوستمان اسرائیل عزیز بیدارتر است.

و من الله توفیق


اندر احوالات من2

سلام

خونه ی خواهرجان الحمدالله اماده شد و ما هم 16 روز رفتیم کمک اونم کمکی که اگه واحد کار افغانی باشه هر کدوممون تقریبا 6 افغانی کار کردیم و دیروز هم به وطن باز گشتیم .:) و الان در خدمت شماییم با 78 وبلاگ به روز شده.:)

وسط جمع کردن وسایل رسیدم به چندتا کتاب جالب یکیش انجیل بود که تاریخ چاپش سال57 بود.بعدا رفتم سراغش که وقتایی که خونه تنهام بخونمش.

سر شام دامادمون انجیل رو دید گفت میدونی الان یکی از معضلات شهر شده مسیحی شدن جوونا؟ گفتم جدی ؟یعنی تا این حد؟ گفت اره چون راحت گرفته و میتونن هر کاری میخوان بکنن خیلی ها دارن مسیحی میشن (البته مال ما واسه این مسیحی میشن وگرنه مسیحی ها بعضی هاشون ادم های خوب و معتقدین)

 روز اخر که اونجا بودم رفتیم یه مغازه که روبروی کلیسای قدیمی شهر بود خیلی دوست داشتم برم و داخل کلیسا رو ببینم ولی درش رو تخته کرده  بودن.اول باور نکردم فکر کردم خواهرم حوصله  نداره بیاد ولی دیدم نه انگار جدیه.

وقتی برگشتیم خونه و شوهر خواهرم از سرکار برگشت گفتم کلیسا کی ها باز میکنه؟گفت: تعطیله کلا باز نمیشه.قبلا بهت گفتم داره کم کم معضلی میشه جوون های ما اطلاعات ندارن زود خام میشن.خیلی ها هم سوء استفاده میکنن واسه همین تعطیلش کردن.

یاد حرف یکی از دوستام افتادم که یکی از پسرهای اشناشون بیچاره از طریق دوستش رفته بود یه جایی.بگین کجا؟؟

محفل زیبای شیطان پرستی :)(یه چیز تو مایه های انس با شیطان :)) )

میگفت پسره اول نمی خواست بره گفتیم برو ببین ضرر نداره واسه ما هم خبر بیار رفته بود و چیزهای جالبی دیده بود.

رفته بود تو محله ی ... تو یه خونه. میگفت چندتا دختر و پسر (حدود 100 تا 150 تا) یکی در میون ایستاده بودن و دست همدیگه رو گرفته بودن و کارهای الکی میکردن جالبه که تو اون بین پیرمرد 60 ساله هم دیده بود.

مربی هاشون هم 2 تا دختر جوون بودن که از شهر... می اومدن.گفت طبق امارمون (تو شهر خودمون) تا الان حدود 100 یا 200 نفر شیطان پرست داریم و داره افزایش هم پیدا میکنه (این مال 2 ساله پیشه) گفتم خب برید بگیرینشون منتظر چی هستید؟گفت به چه جرمی؟کی میخواد ثابت کنه؟

حالا واقعا فهمیدم اطلاعات نداشتن چه معضلیه که خیلی از ماها بهش گرفتاریم با عرض پوزش مقصر هم فقط خود افراد نیستن خیلی از کسانی که وظیفه شون اطلاع رسانیه حاضر نیستن کار سخت کنن چرا؟ چون تو مشقت می افتن. مناطق محروم و بین کسایی که نمی خوانت رفتن سخته و هنر میخواد که خیلی ها واقعا ندارند.

بگذریم...

پ ن1 : یاد حرف استاد افتادم(استاد مجاز از استاد رائفی پور عزیز می باشد) که راجب شبکه های مسیحی حرف میزد میگفت اینایی که میبرن یه مشت پسر و دختر جوونن که به نظر من واسه z  بازی میرن نه دین. :)(من این شبکه ها رو گاهی نگاه میکنم دقیقا راست میگن.)

پ ن 2: مطالعه ی انجیل و تورات و اگه گیرتون اومد اوستا رو توصیه میکنم خودمم دارم سعی میکنم بخونم.بسیار مفید میباشد البته در صورتی که اگه جایی گیر کردید یکی باشه جوابتون رو بده.

پ ن 3 : اگه ادم مطلع گیرتون اومد که دیدید خوب سواد داره از دست ندید خوب سوال بپرسید ذخیره ی قبر خواهد شد.:)(گیر ما که خیلی نمیاد گیر شما اومد حلالتون)



دلم عجیب تنگه

این روزها دلم برای راهیان نور خیلی تنگ شده.
شب کنکور حالم خیلی بد بود اصرار داشتم که باید برم شهدای گمنام چون مهمون داشتیم و مادر تنها بود موندم و کمکش کردم ، تا شام خوردیم و جمع کردیم 12 شب بود...برادرم طبق قولی که داده بود ساعت 1 شب منو رسوند شهدای گمنام تا ساعت 2 نشسته بودم و درد و دل میکردم.
یه ارامشی پیدا کردم که فردا با یه حال خیلی بهتری رفتم سر جلسه.نتیجه برام مهم نبود فقط ارامش برام مهم بود که شهدا بهم دادن.
 4 سال پیش به یاد یه نفر یه پلاک از هویزه برای خودم گرفتم و از اون سال هر جا رفتم باهام بود.تا حالا چندین بار به تابوت و کفن شهدا و ضریح امام رضا و تمام مناطق زیارتی که رفتم متبرکش کردم.همیشه سر همه ی جلسه ها هر گاه استرس داشتم تو دستم فشارش میدادم به حس خوبی بهم میداد. اما 2 ماه پیش زنجیرش شکست و دیگه گردنم ننداختم تا روز کنکور که صبح بعد نماز رفتم یه زنجیر دیگه براش پیدا کردم و انداختم گردنم سر جلسه ی کنکور انقدر تو دستم فشارش دادم که داشت دستم رو زخم میکرد اما احساس میکردم تمام اونهایی که دوسشون دارم کنارمن.
خلاصه کنکور که تموم شد و برگشتم دیگه نرفتم شهدای گمنام تا دیشب که نیم ساعت مونده به اذان رفتم و یه نیم ساعت هم بعد اذان برگشتم.
حس خیلی خوبی بود هوا خیییلی گرم بود ولی انگار احساسش نمی کردم انگار اونجا که باشی مثل اونها محکم میشی.
پ ن 1: حال این روزهام وحشتناک بده و بغض این روزها زیادی اذیت میکنه...خیلی نیازمند دعام اگه یادتون موند برام دعا کنید.
پ ن 2: دلم برای طلاییه تنگ شده عجیب هوای غروب طلاییه رو کردم کاش طی الارض برای همه بود تا همین الان اون ته ته های سه راهی شهادت رو به حسینیه ی طلاییه می نشستم و تمام دردهام رو واسه اونی که همیشه اونجا بیشتر از همه جا حسش میکنم میگفتم.هر سال تمام درهای سال رو جمع میکنم و اونجا عقده ی دلم رو خالی میکنم اما امسال احساس میکنم ظرفیتم پر شده و تا عید بعدی نمی کشه.این روزها عجیب به هواش محتاجم.
پ ن 3 : روی پلاکم نوشته : در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون .... یاد شلمچه یاد فکه یاد مجنون.




صرفا جهت خنده

از اونجایی که خنده بر هر درد بی درمان دواست و من این روزها یه درد دارم که درمان داره اما درمانش تقریبا در دسترس نیست، یه چندتا "صرفا جهت خنده" میزارم که فقط بخندین و روحتون تازه بشه .


مشهدی : ما قطب مذهبی ایران هستیم.

شیرازی : ما فرهنگ و اعتبار ایرانیم.

اصفهانی : ما تمدن ایران زمینیم.

یزدی : ما از قدیمی ترین شهرهای ایرانیم.

تهرانی : ما پایتخت ایرانیم ، ایران بدون ما یعنی هیچ ...!

بوشهری: ممد ! کوکا شیر نفت رو پنج دقیقه ببند ببینم اینا چی میگن ؟؟؟ :):):):):)

××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××

میگن اگه زنگ بزنی دفتر ریاست جمهوری تلفن گویا میگه :

تقصیر دولت قبله ؛ بفرمایید ! :):):):):)

××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××

وزیر دفاع وهابی عربستان :

بعد از یمن ایران را هم سر جایش خواهیم نشاند.

پاسخ وزیر صنعت و معدن :

به شرافتم قسم اگر تیری از عربستان به ایران برسد در عرض 48 ساعت نمایندگی فروش پراید را در عربستان تاسیس میکنم و جاده هایتان را با خونتان رنگین میکنم. :):):):):)

××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××

مرگ و زندگی دست خداست ... پراید فقط یه وسیله است. :):):):)



تفاوت بینش ها

روزی مردی به یکی از دوستانش گفت :
- من تو این هفته یه روز رو به طور کامل خوابیدم.
دوستش گفت:
- بدون غذا ؟؟؟؟؟؟؟؟
مرد روز بعد دوباره همین حرف رو به یکی از دوستانش گفت:
- من تو این هفته یه روز رو به طور کامل خوابیدم.
دوستش پاسخ داد:
- بدون نماز ؟؟؟؟

آری ، این است تفاوت بینش ها!


به هم می ریزد...

به نسیمی همه راه به هم می ریزد

کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد؟

سنگ در برکه می اندازم و می پندارم

با همین سنگ زدن ، ماه به هم می ریزد

عشق بر شانه ی هم چیدن چندین سنگ است

گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد

آنچه را عقل به یک عمر به دست اورده است

دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد

آه یک روز همین آه تو را می گیرد

گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد...



حجاب ناقض قوانین طبیعت!

یک سوال که در مورد حجاب مطرح میشه اینه که ایا حجاب ناقض قوانین طبیعته؟
پاسخ با مثال های از طبیعت :
1= کرم شب تاب نر برای جلب توجه جنس ماده از خودش الگوهای مختلف تابش نور رو در شب منتشر میکنه تا نظر جنس ماده رو به خودش جلب کنه.
2= قورباغه ی نر با صدای بلند آواز میخوانه و قورباغه ی ماده بین قورباغه های نری که میخونن گردش میکنه، در کنار هر کدوم میشینه و به صداشون گوش میکنه و گاها چندین بار این کار رو تکرار میکنه  تا بهترین رو انتخاب کنه.
3= پرنده ی نر مرغ جولا تو فصل تولید مثل دمش 5 برابر حالت عادی میشه و پرنده ی ماده از بین پرنده های نر دم بلند یکی رو انتخاب میکنه.
4= قوچ و گوزن هم با داشتن انشعابات مختلف شاخ باعث جلب توجه جنس ماده میشن و گاها با هم جنگ و دعوا میکنن تا برتری و قدرت خودشون رو به جنس ماده ثابت کنن و این بازم جنس ماده است که جفت خودش رو انتخاب میکنه.
5= شیرهای نر که یال های بیشتر و قشنگ تری دارن هم بیشتر در معرض انتخاب جنس ماده هستن و اینها هم گاها با هم دعوا میکنن تا خودشون رو به شیر ماده ثایت کنن.
منبع : زیست پیش دانشگاهی رشته ی تجربی

اما در انسان چیزی که الان داریم مشاهده میکنیم برعکس تمام قوانین طبیعته و جنس مذکر از توی خیابون از بین کیس های مختلفی که جنگ زیر پوستی با هم دارن (که از زیر پوست به روی پوست صورت هم تراوش کرده :) ) و این جنگ خیلی هاش به مراکز جراحی های زیبایی و جمله ی معروف بکش اما قشنگم کن (که
البته معمولا نمیشن :)) ختم میشه ، انتخاب میکنه و صرفا داریم به سمتی میریم که این جنس مذکره که انتخاب میکنه نه جنس مونث و این در حالیه که بر اساس قوانین طبیعت و ذات افرینش باید انتخاب جفت توسط جنس مونث باشه.(البته این مطلب منافاتی با زیبا بودن زن و اراستگی ظاهری نداره)
حالا قضاوت با شما ایا حجاب ناقص قوانین طبیعته؟
پ ن:
دبیر زیست سال دوم ما میگفت به نظر من زیست بیشتر از دین و زندگی درس خدا شناسی میده ، این جمله گاهی واقعا درسته...




چه فرقی می کند؟

وضع ما در گردش دنیا چه فرقی می کند؟

زندگی یا مرگ ، بعد از ما چه فرقی می کند؟

ماهیان روی خاک و ماهیان روی آب

وقت مردن ساحل و دریا چه فرقی می کند؟

سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست

جای ما اینجاست یا انجا چه فرقی می کند؟

یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد

تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی می کند؟

هیچ کس هم صحبت یک مرد نیست

خانه من با خیابان ها چه فرقی می کند؟

مثل سنگی زیر آب از خویش می پرسم مدام

ماه پایین است یا بالا چه فرقی می کند؟

فرصت امروز هم با وعده فردا گذشت

بی وفا امروز با فردا چه فرقی می کند؟


باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan